صحابه
صَحابَه به مسلمانانی گفته میشود که پیامبر اکرم(ص) را ملاقات کرده و تا پایان عمر به او ایمان داشتهاند. برای زنان نیز تعبیر صحابیات به کار رفته است.
شمار صحابه پیامبر(ص) را بیش از ۱۰۰ هزار نفر دانستهاند. بنابر اعتقاد اهل سنت، همه صحابه عادل بودهاند و چنانچه عملی خلاف عدالت از آنان سر زده باشد، به سبب خطای در اجتهاد بوده است؛ ولی از نظرگاه شیعه، صحابه از این لحاظ با دیگر مسلمانان فرقی ندارند و عدالت هر یک از آنها باید به طریق معتبر ثابت شود. برای زنان نیز تعبیر صحابیات به کار رفته است.
مفهومشناسی
صحابی به کسی گفته میشود که با پیامبر اسلام(ص) ملاقات کرده و هنگامی که از دنیا رفته، همچنان به او ایمان داشته و مسلمان بوده است. منظور از ملاقات، اعم از دیدار، همنشینی، همراهی و رسیدن یکی به دیگری است، هرچند با هم سخن نگفته باشند و مثلا به واسطه نابینایی، پیامبر(ص) را ندیده باشد. برخی، قیدها و شروطی مانند: «طولانی بودن همنشینی با پیامبر(ص)»، «حفظ روایت از او» و «جنگیدن و شهادت در رکاب او» را به تعریف مذکور افزودهاند؛ ولی آنچه نزد علما پذیرفته شده، همان تعریف نخست است.
بنابر گزارش برخی منابع، هنگام وفات پیامبر(ص)، شمار صحابه وی ۱۱۴ هزار نفر بوده است. تشخیص صحابی بودن شخص، از طریق تواتر، استفاضه، شهرت و خبر ثقه است.
کسانی را که در سن کودکی توفیق درک پیامبر(ص) را داشتهاند، صحابه صغار(کوچک و کم سن) و به زنان نیز صحابیات میگویند.
«الصحابه» کلمهای عربی و جمع «الصاحب» است و این ماده در معنای همنشینی، رفاقت، دوستی و یاری به کار میرود.
دوره صحابه
با توجه به اینکه برخی از صحابه تا حدود سال ۱۰۰ قمری زیستهاند، دوره صحابه را از زمان رحلت پیامبر(ص) تا حدود پایان قرن اول دانستهاند. آخرین صحابیای که در کوفه از دنیا رفته، عبدالله بن ابی اوفی (۸۶ق)، و آخرین کسی که در مدینه وفات یافته، سهل بن سعد ساعدی (۹۱ق.) در ۱۰۰ سالگی، و آخرین کس که در بصره درگذشته، انس بن مالک در سال ۹۱ق یا ۹۳ق بوده است. آخرین صحابی که در شام وفات کرده نیز عبدالله بن یسر در سال ۸۸ قمری بوده است.
در بین افرادی که پیامبر(ص) را دیدهاند، آخرین تاریخ درگذشت برای عامر بن واثله ثبت شده است. او در دولت مختار بن ابی عبید ثقفی پرچمدار بوده و بعد از سال ۱۰۰ قمری درگذشته است.
صحابهنگاری
دانش صحابهنگاری، در قرن نخست هجری با فهرستنویسی و با عنوان تسمیه یا اسماء آغاز شد. تسمیهنویسی، در حقیقت شاخهای از علم نسب یا حداقل برگرفته از آن است که در فرهنگ جاهلی وجود داشت. از این رو، تبیین نام و مشخصات فردی و قبیلهای اصحاب اهمیت مییافت. به عبارتی، صحابهنگاری در واقع معجمنویسی صحابه بود. زمانی که سیرهنویسی آغاز شد، کار فهرستنویسی از اشخاص به دلیل مشارکت آنها در جنگها، تعداد شهدا و کشتههای هر قبیله و مسائلی از این قبیل، آغاز شد. مثلا بحث از اینکه چه کسانی در بیعت عقبه اول یا دوم شرکت داشتند، یا چه کسانی در جنگ بدر شهید شدند. این فهرستها را در سیره ابن اسحاق و مغازی موسی بن عقبه مشاهده میکنیم.
فهرستنویسی صحابه، با آنچه از قبل در تسمیهنویسی بود، متفاوت شد و به عبارتی متحول و مستقل گردید. بخش قابل توجه کتابهایی که در تراجم راویان احادیث با عناوین طبقات و تاریخ نوشته شده، به فهرست نام صحابه اختصاص دارد. واقدی پیشگام چنین تألیفاتی است. گرچه کتاب الطبقات او موجود نیست، ولی کاتب و شاگرد او، ابن سعد، با تألیف الطبقات الکبری، بسیاری از مطالب او را آورده است. ابن سعد در این کتاب با عنوان تسمیه از بیشتر اصحاب نام برده. گرچه تنظیم نام افراد، با شیوه الفبایی متفاوت است که بعدها پدید آمده و در طبقات، رنگ جغرافیایی و محلی دارد؛ مانند نامهای صحابهای که در مکه ساکن شدند، یا در طائف و....
در کنار اینگونه کتابها، آثار مستقلی نیز با عنوان تسمیه یا اسماء نوشته شد که قدیمیترین و نخستین کتاب به این نام، از آن عبیدالله بن ابی رافع، کاتب امام علی(ع) است که «تسمیة من شهد مع امیرالمؤمنین(ع) علی بن ابی طالب الجمل و صفین و نهروان» نام دارد. اصل این کتاب از بین رفته، ولی قاضی نعمان مصری، آن را در کتاب خود، شرح الاخبار آورده است.
مجموعههای بزرگتر صحابهنگاری با عنوانهای «معرفة الصحابة و معجم الصحابة» نگاشته شد. در قرن سوم علی بن مدینی (م ۲۳۴ق)، حلوانی حسن بن علی (م ۲۴۲ق)، عَبّاد بن یعقوب رَواجنی (م ۲۵۰ یا ۲۷۱)، عَبدان، ابومحمد عبدالله بن محمد بن عیسی مروزی (م ۲۹۳ق) و در ابتدای قرن چهارم ابومنصور باوَردی کتابهای خود را با عنوان معرفة الصحابة نوشتهاند. نخستین کتاب در این باره با عنوان معجم الصحابة، از ابویعلی موصلی (م ۳۰۷ق) است.
در معجمنویسی، گاه ترتیب حروف در حرف اول رعایت میشد و گاه در تمام حرف اول و تمام حروف بعدی. مورد اخیر بیشتر از قرن ششم به بعد رایج شده است.
نظریه عدالت صحابه
پیامبر(ص):
«[در روز قیامت] مردانی از امتم آورده و به دوزخ برده میشوند. من میگویم: پروردگارا! [اینان] اصحاب منند. پس گفته میشود: تو نمیدانی که پس از تو چه کردند. پس من همان را میگویم که بنده نیکوکار [یعنی حضرت عیسی(ع)] گفت: «و تا وقتی در میانشان بودم بر آنان گواه بودم. پس چون روح مرا گرفتی، تو خود بر آنان نگهبان بودی، و تو بر هر چیز گواهی. اگر عذابشان کنی، آنان بندگان تواند و اگر بر ایشان ببخشایی تو خود توانا و حکیمی.» (سوره مائده، آیات ۱۱۸-۱۱۷). پس به من گفته میشود: از هنگامی که تو از آنها جدا شدی دائما به عقب برگشتند.»
الحمیدی، الجمع بین الصحیحین البخاری و مسلم، ۱۴۱۹ق، ج۲، صص ۵۰-۵۱.
اهل سنت (جز عدهای اندک که ابنحجر آنها را مبتدعه خوانده) بر این باورند که همه صحابه عادل هستند. به ظاهر برخی از علمای اهل سنت این نظریه را نپذیرفتهاند. بنابراین نمیتوان گفت همه اهل سنت قائل به این نظریه هستند. مثلا ابن ابی الحدید (سنی معتزلی) راجع به برپاکنندگان جنگ جمل میگوید:
همو درباره لشکریان شام در صفین مینویسد:
- «همگی آنها از نظر یاران معتزلی ما نابودند؛ زیرا بر بغی پای فشردند و مرگشان نیز بدین حال بود؛ خواه سران آنها و خواه پیروانشان.»
همچنین درباره خوارج چنین مینویسد:
برای عادل بودن صحابه، به برخی از آیات قرآن استناد شده است؛ از جمله: وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِی اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ (ترجمه: و پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار، و کسانی که با نیکوکاری از آنان پیروی کردند، خدا از ایشان خشنود و آنان [نیز] از او خشنودند.)
اما به باور برخی عالمان مسلمان این آیه دلالتی بر عادل بودن همه صحابه ندارد، چرا که اولا در خود قرآن آمده است که در دلهای برخی از آنها مرض است، برخی از آنها برای منافقان جاسوسی میکنند، برخی از آنها فاسقند، پیامبر(ص) از کارهای برخی از آنها بیزاری جسته است و خداوند نیز از آنان ناخشنود است؛ ثانیا برتری و رضایت خدا از آنها، مقید به ایمان و عمل صالح است و ستودن مؤمنین در آیه ۱۰۰ سوره توبه، در سیاقی است که منافقان را به سبب کفر و کارهای بدشان سرزنش میکند. در آیات مختلف قرآن آمده که خداوند از فاسقان ناخشنود است و بدکاران را کیفر میدهد.
آیه دیگری که برای عدالت صحابه بدان استناد شده این است: کنتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ (ترجمه: شما بهترین امتی هستید که برای مردم پدیدار شدهاید.)
به گفته برخی عالمان دینی، این آیه نیز هیچ دلالتی بر نظریه مذکور ندارد؛ چرا که برای بهترین امت بودن کافی است که گروهی «بهترین» در آنها باشد که در دیگر امتها نبوده باشد. به علاوه اگر بر عدالت همه امت اسلامی دلالت کند، نباید در میانشان منافق و مرتد یافت شود، در حالی که قطعا چنین نیست.
نظر شیعه
از نظر شیعه، صحابه پیامبر(ص) مانند دیگر انسانها هستند و عدالت هیچکس به صرف صحابه پیامبر بودن، ثابت نمیشود. با توجه به اینکه شمار صحابه پیامبر(ص) حدود ۱۱۴ هزار نفر یاد شده است، عادتا محال است به صرف ملاقات با پیامبر(ص) و ایمان به وی، این شمار انسان با توجه به اینکه علائق گوناگونی دارند، در مدت زمان اندکی دارای چنان درجه تقوایی شده باشند که گناه کبیرهای انجام ندهند یا اینکه بر گناه صغیره پافشاری نکنند؛ در حالی که برخی از آنها به دلخواه خویش مسلمان شده و برخی از روی ترس و ناچاری و برخی از باب تألیف قلوب.
نکته دیگری که در نقد نظریه عدالت صحابه گفته شده، این است که اگر صحابی بودن مانع گناه میشود، پس چگونه برخی از صحابه مانند عبدالله بن جحش و عبیدالله بن خطل و ربیعه بن امیه و اشعث بن قیس، مرتد شدند.
علاوه بر اینها، کارهایی که از برخی صحابه سر زده، با عدالت ناسازگار است؛ مانند اینکه به جنگ امام عادل برخاستند، انسانهای بیگناه را کشتند، اموالی را به ناحق ربودند و سبّ و ناسزاگویی (بنگرید: سب امیرالمؤمنین(ع)) میکردند. برخی از آنها جنگ با مسلمانان به راه انداختند، مسلمانان را فریفتند، سبب فتنه شدند و در پی ریاست بودند؛ منابع تاریخی بسیاری از اینها را گزارش کردهاند: اعمال خالد بن ولید که حتی موجب اعتراض شدید خلیفه دوم شد، اعمال مروان بن حکم در زمان عثمان، و نیز کارهای بسر بن ارطاه و مغیره بن شعبه، و ولید بن عقبه که همه اینها از صحابه بودهاند.
برترین صحابه از نظر شیعه، امیرالمؤمنین(ع) بعد از آن دو فرزندش (امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع)) هستند.
پانویس
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۵۸.
- ↑ شهید ثانی، الرعایة فی علم الدرایة، ۱۴۰۸ق، ص۳۳۹.
- ↑ رجوع کنید به: ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۵۹.
- ↑ شهید ثانی، الرعایة فی علم الدرایة، ۱۴۰۸ق، ص۳۴۵.
- ↑ شهید ثانی، الرعایة فی علم الدرایة، ۱۴۰۸ق، صص۳۴۲-۳۴۳.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۷، ص۶۷۹؛ ج۸، ص۱۱۳.
- ↑ بستانی، فرهنگ ابجدی، ۱۳۷۵ش، ص۵۴۴.
- ↑ شهابی، ادوار فقه، ۱۳۶۶ش، ج۱، ص۳۹۲.
- ↑ شهابی، ادوار فقه، ۱۳۶۶ش، ج۱، ص۳۹۳.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۲۴۳.
- ↑ شهابی، ادوار فقه، ۱۳۶۶ش، ج۱، ص۳۹۳.
- ↑ هدایتپناه، دانش صحابهنگاری، ص۵.
- ↑ هدایتپناه، دانش صحابهنگاری، ص۶.
- ↑ هدایتپناه، دانش صحابهنگاری، ص۶.
- ↑ هدایتپناه، دانش صحابهنگاری، ص۸و۹.
- ↑ هدایتپناه، دانش صحابهنگاری، ص۹.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۶۲.
- ↑ امین، اعیان الشیعة، دار التعارف، ج۱، ص۱۱۳.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، قاهره، ج۱، ص۹.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۶۲.
- ↑ رجوع کنید به: سوره انفال، آیه ۴۹.
- ↑ سوره توبه، آیه۹۶.
- ↑ سوره توبه، آیه۹۶.
- ↑ سوره نساء، آیه۱۲۳.
- ↑ الطباطبائی، المیزان، جماعة المدرسین، ج۹، ص۳۷۵-۳۷۴.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۱، ص۱۶۲.
- ↑ امین، اعیان الشیعة، دار التعارف، ج۱، ص۱۱۴.
- ↑ شهید ثانی، الرعایة فی علم الدرایة، ۱۴۰۸ق، ص۳۴۳؛ امین، اعیان الشیعة، دار التعارف، ج۱، ص۱۱۳.
- ↑ امین، اعیان الشیعة، دار التعارف، ج۱، ص۱۱۳.
- ↑ امین، اعیان الشیعة، دار التعارف، ج۱، ص۱۱۴.
- ↑ امین، اعیان الشیعة، دار التعارف، ج۱، ص۱۱۴.
- ↑ شهید ثانی، الرعایة فی علم الدرایة، ۱۴۰۸ق، ص۳۴۴.
منابع
- ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره، بینا، ۱۳۷۸-۱۳۸۴ق/۱۹۵۹-۱۹۶۴م.
- ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبدالموجود، علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق.
- الحمیدی، محمد بن فتوح، الجمع بین الصحیحین البخاری و مسلم، تحقیق علی حسین البواب، بیروت،دار ابن حزم، ۱۴۱۹ق/۱۹۹۸م.
- امین، سیدمحسن، أعیان الشیعة، تحقیق وتخریج حسن الامین، بیروت، دارالتعارف، بیتا.
- بستانی، فواد افرام، فرهنگ ابجدی، تهران، انتشارات اسلامی، ۱۳۷۵ش.
- شهابی، محمود، ادوار فقه، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۶ش.
- شهید ثانی، الرعایة فی علم الدرایة، تحقیق عبدالحسین محمدعلی بقال، قم، مکتبة آیةالله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۸ق.
- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة، بیتا.
- هدایت پناه، محمدرضا، دانش صحابه نگاری، در دانشنامه سیره نبوی(ص)، ج۱، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۹ش.
- یعقوب، احمد حسین، نظریه عدالت صحابه و رهبری سیاسی در اسلام، ترجمه مسلم صاحبی، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۲ش.